- بررسی اجازه ولی در عقد نكاح در فقه و حقوق
- سواد دیداری و ارتباط آن با آموزش
- بررسی قاعده نفی سبیل ، آثار و لوازم آن در فقه اسلامی
- بررسی و شناخت قاعده اکراه
- ماهيت محاربه در فقه مذاهب خمسه
- مبانی فقهی و حقوقی امور ورزشی و بررسی آنها
- ويژگی های يک مدير موفق از ديدگاه اسلام
- اجاره، سرقفلی و حق كسب و پيشه تجارت در حقوق موضوعه ايران و فقه اسلامی
مفهوم شهود در فلسفه اسلامى
مقدمه
مفهوم «شهود» (1) را مىتوان در زمينههاى مختلف بررسى كرد. اين مفهوم، در فلسفه جايگاهى رفيع داشته و در تقسيمات اوليه وجود، مباحث علم و عالم و معلوم، شناختشناسى و هستىشناسى توسط فلاسفه به مورد بحث گذاشته شده است. (2) همچنين، مفهوم «شهود» در عرفان و تصوف منزلتى بس ارجمند يافته و عرفا مباحثى ارزشمند در خصوص «شهود» و «حضور» از خود بر جاى نهادهاند. در مباحث اخلاقى و فلسفه اخلاق هم برخى صاحبنظران به اين واژه عطف توجه كرده و مكتب شهودگرايى در اخلاق، در اواخر قرن
نوزدهم رونق خاصى يافته است. (3) همينطور متكلمان و دينشناسان به مناسبتهايى مفهوم شهود و پىآمدهاى حاصله از آن را مورد مداقه خود قرار داده و در اعتلاى نظر خود به شهود مطلق كه مختص خداى متعال است نائل شدهاند. (4)
حال با توجه به گستردگى زمينه بحث و كنكاش علمى در اين واژه، مناسب است تنها به بحث پيرامون يك جنبه آن اكتفا كرده و در موارد ديگر تنها به اشارهاى گذرا بسنده كرد. هرچند به يك معنا، بررسى دقيق و موشكافانه يك مفهوم در يك جنبه خاص مستلزم پرداختن به جنبههاى ديگر است. اما به لحاظ محدوديت اين مقاله، تا حد امكان از گستردگى بحث اجتناب خواهد شد. در اين نوشتار، جنبههاى عقلى و يا به تعبير دقيقتر جنبههاى فلسفى «شهود ش مورد بررسى قرار گرفته با نگاهى گذرا به سير تاريخى اين بحث و آشنايى با انديشههاى فلاسفه غربى و اسلامى، به كنكاش در اين مبحثخواهيم پرداخت. هر چند بايد اذعان داشت تتبع عميق در اين بحث از حوصله يك مقاله خارج بوده و نيازمند مبحثى گسترده و فراگير مىباشد. اما اين اعتراف نمىبايست مانع پرداختن اجتمالى به آن شود. ابتدا، قبل از پرداختن به هرگونه بحثى، به معانى لغوى و اصطلاحى «شهود» نظر مىافكنيم.
واژه «شهود»
در بسيارى موارد، واژه «شهود» با واژه «حضور» به يك معنا به كار مىرود و بعضا به جاى يكديگر استعمال مىشوند. شهود از ريشه «شهد» مشتق شده كه به معناى حضور مىباشد. و حضور از ريشه «حضر» در مقابل غيبتبه كاكر مىرود. (5) هرگاه شهود و حضور به يك معنا گرفته شوند، معناى مقابل اين دو غيبت است. اگر شىء از شىء ديگر غايب بود (غيبت فيزيكى يا معنوى) حضور و يا شهودى صورت نمىگيرد. و اگر غيبتبرطرف شد و دو شىء بدون مانع در كنار يكديگر قرار گرفتند، در اين صورت آن دو شىء براى يكديگر حضور دارند. (6) در لغت معناى ديگرى براى شهود بيان داشتهاند كه عبارتند از: وجدان، حدس، كشف، اشراق، ادراك، الهام، وجود و مانند آن. (7)
در علوم مختلف عقلى، براى اين واژه اصطلاحات متفاوتى وجود دارد. در اصطلاح فلسفى، در بحث معرفتشناسى، شهود غالبا به معناى حضور مىآيد. در تقسيمبندى علم، علم شهودى كه همان علم حضورى است در مقابل علم حصولى قرار مىگيرد. در اينگونه علم، معلوم در محضر عالم است و عالم به معلوم شهود دارد. در اين صورت مىتوان گفت عالم و معلوم نسبتبه يكديگر حضور يا شهود دارند و اتحاد عالم با معلوم صورت مىگيرد. (8)
در اصطلاح عرفانى، واژه شهود معنايى غير از حضور به خود گرفته است. هر چند در مرحلهاى كه عارف هب شهود حق نايل مىشود، حتما حضور هم صدق خواهد كرد. حضور عرفانى در مقابل غيبت است. شهود عرفانى به معناى كشف و مكاشفه است و در اين صورت معنايى مرادف با رؤيت پيدا مىكند. (9)
در اصطلاح اخلاقى، شهود بر يك احساس درونى اطلاق مىشود. احساسى كه برخاتسه از درون است و هيچگونه تجربه بيرونى در آن دخالت ندارد. اين احساس مىتواند بين خير و شر، حسن و قبح تميز دهد. در اين صورت شهود به يك نوع قضاوت درونى بازگشت مىكند كه معناى مرادف با وجدان دارد. (10)
در اصطلاح كلامى، شهود دو معناى صاعد و نازل به خود گرفته است. در معناى اوليه، شهود به معناى شهادت در مقابل غيبت است. عالم شهادت كه در اصطلاح دينى آمده، همان عالم حسوسات است كه مشهود انسان قرار مىگيرد. در مقابل آن عالم غيب است كه از حوسا ظاهرى انسان غايب مىباشد. معناى ثانوى شهود كه معناى صاعد و متعاليهاى است، تنها در مورد خداى متعال اطلاق مىگردد. به اين معنا، تنها خداى متعال شاهد بر همه موجودات بوده و بر همه چيز و همه جا شهود مطلق دارد. (11)
پس از آشنايى كوتاه با معانى و اصطلاحات عقلى مفهوم شهود، ابتدا نظرى اجمالى به اصطلاح عرفانى اخلاقى و كلامى خواهيم انداخت و آنگاه اصطلاح فلسفى شهود را بسط بيشترى خواهيم داد.
شهود عرفانى
مفهوم شهود در عرفان و تصوف از مفاهيم اصلى به حساب مىآيد. شهود و يا مشاهده بر موردى اطلاق مىشود كه رؤيتى صورت گيرد. محل اين رؤيت قلب بوده و چنين رؤيتى تنها به دليل توحيد يعنى بالحق محقق مىشود. با اين خصوصيات است كه شهود عرفانى حاصل يم شود. زمانى كه مشاهده صورت گرفت، شاهد در مشهود فانى شده و خودى نمىبيند، در اين صورت شهود حق بالحق است. اينگونه شهود به تجلى ذات حق تعلق خواهد گرفت. (12)
شهود واقعى نزد عرفاء، رؤية حق به حق است. (13) و شهود ذاتى يا مشاهده ذاتيه، شهود حق تعالى است كه حاصل آن يك نوع معرفتيقينى خواهد بود كه به «عين اليقين» موسوم مىگردد.
(14) مراجع:
1 . آداب الصلاة، امام خمينى، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ هفتم، 1378 ش .
2 . اثولوجيا، فلوطين، قم، انتشارات بيدار، 1413 ق .
3 . اسرار الشريعة و الطريقة و انوار الحقيقه، سيدحيدر آملى، تصحيح محمد خواجوى، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، 1362 ش .
4 . الاشارات والتنبيهات، حسين عبدالله بن سينا، دفتر نشر كتاب، 1403 ق .
5 . الانسان الكامل، عزيزالدين نسفى، تصحيح ماژيران موله، انتشارات كتابخانه طهورى، چاپ سوم .
6 . تعليقات على شرح فصوص الحكم و مصباح الانس، امام خمينى، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ دوم .
7 . تفسير سوره حمد، امام خمينى، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ دوم، 1378 ش .
8 . تمهيدات، ابوالمعالى عينالقضاة، تصحيح عفيف عسيران، تهران، كتابخانه منوچهرى .
9 . جامع الاسرار و منبع الانوار، سيدحيدر آملى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1368 ش .
10 . رسائل ابن عربى، محيىالدين ابن عربى، بيروت، دار احياء التراث العربى .
11 . رسائل مجذوبيه، محمدجعفر كبودر آهنگى، تصحيح حامد ناجى اصفهانى، تهران، حقيقت .
12 . الرسالة القشيريه، ابوالقاسم عبدالكريم قشيرى، تحقيق على عبدالحميد ابوالخير، بيروت، دارالخير، 1995 م .
13 . روشنايىنامه (آثار ناصرخسرو، سفرنامه به انضمام روشنايىنامه و سعادتنامه)، ناصرخسرو قباديانى، برلين، 1341 ش .
14 . شرح حديث جنود عقل و جهل، امام خمينى، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، 1377 ش .
15 . شرح دعاى سحر، امام خمينى، ترجمه سيداحمد فهرى، نهضت زنان مسلمان .
16 . شرح فصوص الحكم، داود قيصرى، قم، انتشارات بيدار، 1370 ش .
17 . شرح منازل السائرين، عبدالرزاق كاشانى، قم، انتشارات بيدار .
18 . صوفيسم و تائوئيسم، توشيهيكو ايزوتسو، ترجمه محمدجواد گوهرى، تهران، روزنه، 1378 ش .
19 . الطواسين، حسين بن حلاج، دارالكتب الدين، 1987 م .
20 . عبهر العاشقين، روزبهان بقلى شيرازى، به اهتمام هانرى كربن و محمد معين، تهران و پاريس، 1369 ش .
21 . الفتوحات المكيه، محيىالدين ابن عربى، بيروت، داراحياء التراث العربى .
22 . الفكوك، صدرالدين قونوى، ضميمه شرح منازل السائرين .
23 . الكافى، محمد بن يعقوب كلينى، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1367 ش .
24 . كشف المحجوب، ابوالحسن هجويرى، تصحيح و . ژوكوفسكى، تهران، كتابخانه طهورى، 1399 ق .
25 . اللمع فى التصوف، ابونصر سراج طوسى، تحقيق عبدالحليم محمود و طه عبدالباقى مسرور، مصر، دارالكتب الحديث، 1960 م .
26 . مثنوى معنوى، جلالالدين محمد مولوى، تصحيح نيكلسون، انتشارات پژوهش، چاپ دوم، 1374 ش .
27 . محيىالدين ابن عربى چهره برجسته عرفان اسلامى، محسن جهانگيرى، تهران، دانشگاه تهران، 1375 ش .
28 . مرصاد العباد، نجمالدين رازى، به اهتمام محمدامين رياحى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1365 ش .
29 . مشارق انوار الغيوب، عبدالرحمان انصارى، تحقيق هلموت ريتر، دارصادر، 1959 م .
30 . مصباح الانس، محمد بن حمزة بن فنارى، تهران، انتشارات فجر، 1363 ش .
31 . مصباح الهداية الى الخلافة والولايه، امام خمينى، ترجمه سيداحمد فهرى، تهران، 1360 ش .
32 . منازل السائرين، خواجه عبدالله انصارى، چاپ قاهره .
33 . نص النصوص، سيدحيدر آملى، تصحيح هانرى كربن و عثمان اسماعيل يحيى، تهران، توس، 1378 ش .
34 . نقد النصوص فى شرح نقش الفصوص، عبدالرحمان جامى، تصحيح ويليام چيتيك، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، 1370 ش .
35 . نهج البلاغه، صبحى صالح، انتشارات هجرت، 1395 ق .
36 . اليواقيت والجواهر، عبدالوهاب الشعرانى، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1418 ق .
نظري براي اين محصول ثبت نشده است.
نوشتن نظر خودتان
براي نوشتن نظر وارد شويد.